اگر پولش را آتش زد هم حرفی نزنید !
امروزه، با توجه به تغییرات روش های تربیتی، با تعاریف جدیدی در روانشناسی کودک روبه رو شده ایم که به اعتقاد کارشناسان به کار بستن این تعاریف حتما نقش موثر و بسزایی در آینده کودک خواهد داشت.
یکی از مهمترین مواردی که اکنون مورد توجه برخی از روانشناسان قرار گرفته، مبحث هوش اقتصادی کودک است که برای تقویت آن باید از سنین ۵ تا ۷ سالگی اقدام کرد .
تقویت هوش اقتصادی در دوره کودکی را می توان سرآغاز تبلور استعدادها و شم اقتصادی در آینده فرزندانمان بدانیم؛ به گونه ای که دکتر شهرام اسلامی ، روانشناس کودک براین باور است که با تقویت این هوش در کودکی می توانیم از امروز فرزندانمان را برای تبدیل شدن به یک تاجر خوب در آینده تربیت کنیم.
در این شماره با دکتر شهرام اسلامی به گفت و گو نشستیم و نظرات تخصصی وی را درباره هوش اقتصادی و شیوه های برخورد با کودک و راه های تربیت صحیح او، به بحث گذاشتیم.
آنچه در زیر می خوانید چکیده آن گفت و گوست.
لطفا بفرمائید هوش اقتصادی کودک چیست؟
رابطه میان دخل و خرج، هوش اقتصادی نامیده می شود به طوری که در این نوع رابطه باید میان خرج کردن و درآمد، رابطه ای منطقی برقرار شود. برای داشتن هوش اقتصادی باید از کودکی این هوش را در افراد تقویت کرد اما متاسفانه تا کنون آموزش های داده شده در این زمینه در کشورمان صحیح نبوده است، به طوری که بارها دیده شده کودک روزانه مبلغی را خرج می کند و فردا نیز دوباره مبلغ دیگری را برای رفع احتیاجات خود از پدر و مادرش دریافت می کند، بدون آنکه بتواند برنامه ریزی صحیح اقتصادی برای این پول ها انجام دهد.
این گونه پرداخت ها از سوی والدین سبب شده است تا فرزندان آنها نه تنها در دوران کودکی بلکه در دوران نوجوانی و بزرگسالی نیز نتوانند برنامه ریزی صحیح اقتصادی برای خود و خانواده شان انجام دهند.
برای تقویت هوش اقتصادی کودک از چه سنی باید برنامه ریزی کرد ؟
بر اساس اصول صحیح تربیتی باید از کودکی هوش اقتصادی را در کودک تقویت کرد به گونه ای که وقتی کودک وارد مدرسه و تحصیل در دوره ابتدایی می شود، بتواند برای پول هفتگی خود برنامه ریزی اقتصادی انجام دهد؛ برای نمونه کودک در این دوره باید بتواند برنامه ریزی کند که با پول هفتگی خود در مدرسه خوراکی بخرد یا اسباب بازی مورد علاقه خود و یا حتی دفتر و خودکار و لوازم التحریر تهیه کند.
برای تقویت هوش اقتصادی کودک باید پدر و مادر از ۴ سالگی به بچه پول بدهند و همراه او به خرید بروند و اجازه دهند تا او پول جنس را با فروشنده حساب کند و از ۵ سالگی و با حفظ شرایط امنیتی برخی از خرید های خانه را بدون دادن لیست به او محول کرده و پنهانی او را تعقیب کنند تا خطری وی را تهدید نکند.
والدین باید در ۵ سالگی به کودک اجازه دهند تا با مغازه دار و فروشنده وارد تعامل اجتماعی شده و نحوه دادوستد را بیاموزد. در این میان پدر و مادر فراموش نکنند که اگر فرزندشان خرید کالایی را فرموش کرد، نباید او را سرزنش کنند بلکه باید از او بخواهند دوباره به مغازه مراجعه کرده و کالای مورد نظر را تهیه کند و بازگردد زیرا اگر او را سرزنش کنند به حتم کودک در آینده تاجر خوبی نمی شود و در تعاملات اقتصادی با مشکلات فراوانی مواجه می شود و ضعیف عمل می کند.
پدر و مادر باید از ۵ سالگی به بعد برای کودک پول توجیبی هفتگی تعیین کنند و اگر او خواهان خرید چیزی است باید از آن مبلغ،کالای مورد نظر خود را بخرد.
آیا والدین باید بر نحوه خرج کردن پول توجیبی فرزندان خود نظارت داشته باشند؟
والدین هم چنین نباید در مورد نحوه خرج کردن پول هفتگی و حتی عیدی کودک دخالت کنند حتی اگر او پول های خود را مقابل چشمان پدر و مادرش هم آتش زد نباید چیزی بگویند زیرا او قدرت انتخاب دارد و در این زمینه آزاد است چراکه اگر در کودکی والدین به جای کودکان دست به انتخاب بزنند به حتم آنها در دوران نوجوانی قدرت انتخاب نخواهند داشت و این مسئله دارای عواقب خطرناکی است.
پس شما بر این باورید که کودک همانند بزرگسالان حق انتخاب دارد؟
نباید این نکته را فراموش کرد که تمام آدم ها در انتخاب آزاد هستند اما آنها در عواقب انتخاب خود آزاد نبوده و باید نسبت به عواقب انتخابشان پاسخگو باشند و عواقب انتخاب اشتباه خود را ببینند.
برای نمونه اگر مادر مشاهده کرد که کودک در حال آتش زدن پول های خود است فقط باید یک بار او را راهنمایی کند و مثلا بگوید تو می خواستی با پول هایت فلان اسباب بازی مورد علاقه ات را بخری . مادر بعد از گفتن این جمله حتی نباید کودک را تحقیر و سرزنش کند زیرا پس از مدتی بچه به این نتیجه خواهد رسید که ای کاش پول هایم را آتش نزده بودم و… زیرا اگر خودش به این نتیجه برسد که کارش اشتباه بوده تا آخر عمر یاد می گیرد در صورت انجام عمل اشتباه باید پاسخگوی رفتار و عواقب کار خود باشد. والدین نباید فراموش کنند که خود آنها بارها و بارها اشتباهات مختلف و مکرری را انجام داده اند و یاد گرفته اند که اشتباه خود را تکرار نکنند بنابراین در مورد کودکان نیز باید این گونه عمل کرد و اجازه داد تا آنها نیز اشتباه کنند و از عواقب اشتباه خود پند بگیرند.
نقش والدین در تقویت هوش اقتصادی چیست و سایر اطرافیان در شکل گیری این هوش تا چه میزان موثرند؟
یکی از مهم ترین مواردی که در زمینه شکل گیری هوش اقتصادی کودک باید مورد توجه قرار گیرد این است که ۸۰درصد شخصیت کودک تا سن ۷ سالگی نزد کسانی که با او زندگی می کنند، شکل می گیرد؛ محیط، سایر افراد فامیل و ژنتیک نیز ۲۰درصد باقی مانده شخصیت او را تشکیل می دهند.
این در حالی است که ۸۰درصد شخصیت کودک بعد از ۱۲سالگی به خود کودک بستگی دارد و پدر و مادر در این سن سهمی ۲۰درصدی را ایفا می کنند.
به عبارت دیگر در بین سنین ۷ تا ۱۲ سالگی سهم ۸۰درصدی جابه جا می شود.
در ۱۲ سالگی فرد باید بتواند انتخاب کند و مسئولیت اعمال خود را بر عهده بگیرد.
بنابراین برای تقویت هوش اقتصادی کودکان بهتر است از ۷ تا ۱۲ سالگی به کودک به صورت هفتگی پول داد و از ۱۲ سالگی این مبلغ را تبدیل به ماهیانه کرد و کودک نیز موظف است که بخشی از ماهیانه خود را بابت کفش و پوشاک خود هزینه کند .
راه های تقویت هوش اقتصادی در کودک را بیان کنید.
برای تقویت هوش اقتصادی در کودکان بهتر است نحوه پس انداز کردن را به او آموخت، در این زمینه باید ۳ مدل پس انداز کردن را برای شما معرفی کنم.
پس انداز بلند مدت : در این نوع پس انداز والدین بهتر است اول هر سال همراه کودک خود برای تمام سال برنامه ریزی کنند،این شیوه تاثیر شگرفی در بالا بردن هوش اقتصادی کودک ایفا می کند. بر اساس این شیوه کودک در برنامه ریزی اقتصادی خانواده شرکت می کند و اگر نظر کودک خوب بود باید او را مورد تشویق قرار داد حتی اگر به پیشنهاد او عمل نکنیم. این شیوه سبب می شود که کودک از ابراز عقیده نترسد و جرات او در اظهارنظر بالا رود، هنگامی که به نظر کودک عمل می شود، وی به دنبال سود و زیان ناشی از پیشنهاد سرمایه گذاری خود است و هر روز اخبار مربوط به آن سرمایه گذاری را دنبال می کند. برای نمونه اگر کودکی پیشنهاد می دهد که بهتر است برای سرمایه گذاری سالانه، خانواده اقدام به خرید سکه و طلا کند بهتر است به نظر او اهمیت بدهیم و در صورت سودآوری هم او را در سود حاصله شریک کنیم و هم به ایده سودآورش جایزه دهیم.
یکی دیگر از مواردی که در این نوع پس انداز باید مورد توجه قرار گیرد این است که همان اول سال بهتر است مبلغی را که تا آخر سال برای خرید کفش و پوشاک هزینه می شود،در نظر گرفت. با این شیوه به کودک می آموزیم که برنامه ریزی اقتصادی این نیست که هر وقت خواستی می توانی خرید کنی بلکه کودک باید بداند که تا آخر سال ۳۰۰ یا ۵۰۰ هزار تومان برای خرید یک سال او در نظر گرفته شده و باید بر اساس این مبلغ برنامه ریزی کند و اگر این مبلغ تمام شود دیگر اجازه خرید کردن بیشتر ندارد و بقیه خواسته های خود را باید از محل پس اندازهای خود نظیر عیدی ها، پول توجیبی ها و… تهیه کند.
پس انداز میان مدت : این نوع پس انداز بیشتر به صورت هفتگی و ماهیانه است و کودک، خود می داند که چگونه برای پولش برنامه ریزی کرده و آن را خرج کند. برای نمونه کودک از یک اسباب بازی ۵۰ هزار تومانی خوشش می آید و آن را می خواهد، در این صورت والدین نباید تمام هزینه آن را متقبل شوند بلکه باید به کودک بگویند خودت ۱۰ هزار تومان آن را بده و ما نیز ۴۰ هزار تومان باقی مانده را پرداخت می کنیم؛ در این شرایط کودک با خود محاسبه می کند که برای جمع کردن آن ۱۰ هزار تومان، ۲ هفته نباید هیچ چیزی با پول توجیبی خود بخرد، اگرتوانست این کار را بکند می تواند بعد از ۲ هفته به اسباب بازی مورد علاقه اش برسد اما اگر نتوانست پس انداز کند به حتم مدت زمان به دست آوردن اسباب بازی مورد علاقه اش نیز افزایش می یابد؛ بنابراین کودک باید خود تصیم بگیرد چه میزان باید صبر کند و با توجه به این که درصدد پس انداز است به همان میزان نیز توقعات خود را پایین می آورد و با والدین خود درگیر نمی شود و برای پول خود برنامه ریزی می کند.
در مورد پس انداز هم آیا والدین نباید در کارها و تصمیمات فرزندشان دخالت کنند؟
در مورد پس انداز والدین باید کودک را راهنمایی کنند اما حق انتخاب با بچه است و پدر و مادر به هیچ وجه نباید دخالت کنند، حتی اگر انتخاب فرزندشان اشتباه بود، بایداجازه دهند او اشتباه کند اما اگر کار او عواقب و آسیب های خیلی جدی و خطرناک به دنبال دارد والدین باید وارد عمل شوند.
و سومین نوع پس انداز؟
۳- پس انداز پول خرد: در مورد این نوع پس انداز باید بگویم که می توان به کودک آموخت پول خردهای ۵۰،۱۰۰ و ۲۰۰ تومانی ارزش دارند.
برای انجام این نوع پس انداز باید ۳ قلک که در آن به راحتی باز و بسته می شود برای پدر،مادر و فرزند تهیه نمود، هنگامی که مادر از خرید باز می گردد پول خردهای خود را به فرزندش می دهد تا در قلک مخصوش پس انداز کند و پدر نیز به همین منوال، و کودک موظف می شود که این پول خردها را پس انداز کند.
کودک نیز باید متعهد شود که اگر از باقی پول خریدهایش، مبلغی باقی ماند آن در قلکش پس انداز کند.
کودک باید بداند که این پول ها برای او نیست و او تنها به عنوان بانک از پول ها نگهداری می کند و پس از مدتی وقتی والدین قلک های مربوط به خود را باز کردند باید بخش کوچکی را به کودک بدهند. برای نمونه اگر ۱۰هزار تومان جمع شده بود، ۲ هزار تومان به عنوان جایزه نگهداری پول ها به کودک بدهند و پیشنهاد کنند که ۸ هزار تومان باقی مانده را همراه کودک برای کمک به افراد فقیر و مستمند به موسسات خیریه یا افراد خیر بدهند.
اما در مورد قلک کودک باید پدر و مادر این امکان را فراهم کنند که کودک به پول آن دسترسی داشته باشد و خرج نکردن آن را یاد بگیرد. این دقیقا همان پس اندازی است که بزرگترها دارند اما آن را خرج نمی کنند. در این شرایط نیز کودک می آموزد به پس انداز خود دست نزند و در صورت لزوم برای خرج کردن آن برنامه ریزی کند.
کودکان معمولا هنگام خرید کردن دوست دارند خودشان پول را به فروشنده بدهند و به عبارتی وارد چرخه معامله شوند. شما به عنوان یک کارشناس در حوزه کودک چه راهکاری را در این زمینه ارایه می دهید؟
یکی دیگر از مواردی که باید به کودک آموزش داد این است که او باید بیاموزد چانه بزند و مبلغ کمتری برای خرید وسایل مورد علاقه اش پراخت کند. برای نمونه وقتی یک کودک ۷ ساله برای خرید کردن مراجعه می کند مادرش باید او را همراهی کند تا راه و رسم چانه زدن را به او بیاموزد . برای نمونه مادر می تواند برای خرید یک جنس ۱۰ هزار تومانی چانه بزند و آن را به قیمت ۸ هزار تومان بخرد که در این صورت هزار تومان برای خود بر می دارد و هزار تومان به کودک می دهد و اگر کودک اعتراض کرد و همه مبلغ را خواست باید به او بیاموزد در ازای چانه ای که زده و کاری که کرده مستحق گرفتن هزار تومان است و اگر کودک همه پول را می خواهد باید از دفعه بعد، خود چانه بزند و تخفیف بگیرد. در این صورت مادر به کودک راه و رسم معامله کردن را می آموزد و سبب می شود تا در آینده، کودک خود برای انجام معاملات وارد عمل شود یا شخصی را برای انجام این کار استخدام کند و به او حقوق و دستمزد دهد.
این شیوه سبب می شود تا کودک بیاموزد اگر خودم چانه بزنم، همه پول مانده از تخفیف مال خودم است که در این صورت بدون دعوا و احساس توهین و تحقیر چانه می زند و خودش نیز خرید می کند.
این روزها بسیار دیده می شود که به علت خستگی و بی حوصله بودن والدین، کودکان به اصطلاح «باج گیر» شده اند و در ازای انجام کار یا به دست آوردن اسباب مورد علاقه شان با نق زدن و گریه کردن و بهانه گرفتن پدر و مادر را مجبور به انجام خواسته های خود می کنند، چگونه باید با این پدیده مقابله کرد؟
یکی از مهم ترین مواردی که والدین امروزی از آن گلایه دارند این است که اکنون بیشتر کودکان به اصطلاح باج گیر شده اند و سعی می کنند با نق زدن و گریه کردن به خواسته های خود دست یابند. بارها پیش آمده و شما نیز مشاهده کرده اید که بچه چیزی را می خواهد اما مادر آن را فراهم نمی کند تاآنکه کودک نق می زند، چانه می زند و اصرار می کند و در این شرایط مادر و پدر امروزی چون حوصله ندارند با شنیدن نق زدن و گریه و چانه زدن، آن وسیله را در اختیار کودک قرار می دهند و خواسته و ناخواسته به فرزند خود می آموزند که اگر چیزی خواستی و من آن را به تو ندادم، می توانی با نق زدن و گریه کردن و چانه زدن من را کلافه کنی و آن را به دست آوری.
این در حالی است که باید از همان ابتدا تکلیف را برای کودک مشخص کرد، به این صورت که اگر بچه وسیله ای را خواست و جواب مادر منفی بود، هر چقدر هم که کودک نق و غر بزند و گریه کند بی فایده است و مادر نباید به هیچ وجه به این گونه حرکات وی توجه کند و باید با بی توجهی کامل به کارهای خود ادامه دهد اما با کودک قهر نکند زیرا قهر با بی تفاوتی متفاوت است در این شرایط مادر به کودک نگاه نمی کند اما اگر فرزندش او را صدا کرد و کاری به جز خواسته نامعقول خود داشت جوابش را می دهد اما اگر کودک همان موضوع را دنبال می کرد مادر با او حرف نمی زند.
وقتی کودک گریه می کند تمام حواسش به این است که والدینش چه واکنشی نسبت به او و رفتارش نشان می دهند. اگر آنها نشان دهند که اعصابشان از رفتار کودک خرد شده، به حتم بچه دوباره شارژ می شود و بعد از چند دقیقه گریه کردن شروع به جیغ زدن می کند، اما اگر مادر توجه نکند جیغ زدن وی تبدیل به نق زدن شده و سرانجام در صورت مواجه شدن با بی توجهی، کودک ساکت می شود و موضوع را فراموش می کند.
چه زمانی باید به کودک دستمزد داد؟ آیا این شیوه صحیح است؟
یکی دیگر از مواردی که والدین نسبت به آن گلایه دارند این است که کودکان در ازای کارهای شخصی خود نظیر مرتب کردن اتاق و … طلب پول و دستمزد می کنند. در این مورد باید گفت که والدین برای رشد هوش اقتصادی کودک می توانند بابت انجام بعضی کارها به او پول و دستمزد دهند، برای نمونه قرار است که میهمان بیاید و برخی کارهای مادر مانده که می توان انجام برخی از کارها که جزء وظایف روزمره کودک نیست را به او محول کرد و در ازای آن به کودک به طور ساعتی دستمزد داد. در این صورت آنها می آموزند که پدر و مادر شان برای به دست آوردن حقوق از صبح تا شب چقدر زحمت می کشند. باز هم تاکید می کنم نباید بابت انجام کارهای روزمره و وظایف کودک به او پول داد.
چگونه باید کودک را به انجام وظایف و کارهای شخصی اش ترغیب کرد؟
کودک باید عواقبت کم کاری خود را ببیند. برای نمونه قرار است خاله یا عمه کودک به خانه آنها بیاید اما او اتاقش را مرتب نکرده و مادر نیز یک بار به او تذکر داده که اگر اتاقش را جمع نکند آبرویش در حضور میهمان می رود، مادر باید اجازه دهد کودک تصمیم بگیرد که اتاقش را مرتب کند یا نه.
مادر بعد از این که میهمانش آمد بدون آنکه کودک بفهمد جریان را برای عمه یا خاله تعریف کند و از او بخواهد به قصد بغل کردن کودک وارد اتاق او شود و با دیدن اتاق نامرتب بدون اینکه وی را بغل کند و ببوسد به او بگوید چه اتاق نامرتبی دارد و به سرعت از آنجا خارج شود، در این صورت کودک ناراحت می شود و می فهمد که رفتن آبرو چقدر بد است و برای دفعه بعد سعی می کند این شرایط پیش نیاید.
یکی از مواردی که متاسفانه والدین نسبت به آن بی توجه هستند این است که اتاق کودک مختص اوست و ملک خصوصی او محسوب می شود و در صورت نامرتب و شلوغ بودن عواقب آن متوجه کودک خواهد بود .
یکی از بدترین شیوه های تربیتی امروز این است که والدین بابت تمام اشتباهات کودک به او تذکر می دهند و مادر مانند یک عقاب تیزچشم به دنبال کودک است و هر اشتباه را به وی تذکر می دهد و این روش را نیز شیوه صحیح زندگی می نامند و فراموش کرده اند که با این شیوه زندگی را به بچه ها تلخ کرده اند و باید این شیوه را تغییر دهند.
بسیاری از والدین بر این باورند که هنوز هم باید از سیستم تنبیه برای تربیت کودکان استفاده کرد، نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟ آیا این شیوه کارساز است؟
یکی دیگر از مهم ترین اصول تربیتی که ما فراموش کرده ایم این است که فقط حاضر به تنبیه هستیم و تشویق کردن را از یاد برده ایم. برای نمونه بارها مشاهده کرده ایم که کودکی مشق خود را سر وقت و صحیح انجام داده و والدین هیچ گونه تشویقی برای او در نظر نمی گیرند. اما اگر خدای نکرده فرزندشان مشق ننویسد و تکالیفش را انجام ندهد به او تذکر می دهند و در بعضی موارد رو به تنبیه کردن نیز می آورند که باید به این والدین گفت شاید این گونه شیوه ها تا ۱۰ سال پیش جواب می داد اما اکنون این روش ها کارساز نیست .
بنابراین والدین باید بدانند که اگر فرزندشان تکالیف خود را انجام نمی دهد و مشق نمی نویسد، واکنش هایی دارد که معلم باید آن را بر عهده بگیرد و نسبت به تنبیه کودک، بر اساس شیوه های صحیح تربیتی، اقدام کند.
بهتر آن است که والدین برای انجام دادن تکالیف فرزندان خود نیز تشویق و جایزه در نظر بگیرند، هر چند جایزه ای عاطفی و یا بوسه ای مادرانه باشد. بارها گفته ام که اگر مادر، کودک خود را برای انجام تکالیفش مورد تشویق قرار دهد پس از یک هفته مشاهده می کند که همسرش هم دفتر مشقی جلوی خود گذاشته تا مورد تشویق زن خود قرار گیرد !
پدر و مادرها در سیستم پدر سالاری چند دهه پیش کتک خورده اند، توهین و تحقیر شده اند اما آنها باید بدانند این شیوه ها روی کودکان امروزی جواب نمی دهد. بچه هایی که به این شیوه تربیت شده و رشد یافته اند، رفتارهای نامناسب تجربه شده در دوره نوجوانی را به نمایش می گذارند و دیگر نمی توان رفتارهای خشن و نامناسب آنها را کنترل کرد.
بچه های این دوره با کودکان ۳۰ سال پیش قابل مقایسه نیستند و اکنون در میان آنها شاهد جهش های ژنتیکی هستیم، بچه ۳۰ سال پیش ساعات طولانی طول می کشد تا بتواند از یک بازی کامپیوتری سر در بیاورد و آن را انجام دهد در حالی که یک بچه ۴ ساله امروزی به سرعت شروع به بازی کردن می کند و حتی می تواند آن را به والدین خود آموزش دهد؛ به عبارت دیگر شرایط پیشرفت برای کودکان امروزی به شدت مهیاست.