اولین کوششهای هیپنوتیزم عملا به قبل ازتاریخ مکتوب بشری می رسد.درمراسم مذهبی ودرمانی تمام اقوام بدوی روی کره زمین، عناصری دیده می شود که شباهت زیادی به خلسه هیپنوتیزمی دارند.با مطالعه روی مراسم اقوام بدوی که هنوزهم دراین کره خاکی ،درآفریقاواسترالیا،می زیند تصورمی شودکه تلقین همراه باآوازموسیقائی،ضربه های کوبه ای یکنواخت،توام با تثبیت چشم وکاتالپسی بدن انجام می گرفته است. مراسم بدوی دراصل مبتنی برتمرکزتوجه همراه با مهار اعصاب محیطی است ،سهم ایند وبرای تلقین خلسه هیپنوتیک به 95% میرسد.حال مهم نیست که این عمل رامراسم مذهبی ،مراسم درمانی ،یا ترکیبی ازمراسم مذهبی ودرمانی بنامیم.مهم آن است که فرایند خلسه وجودداشته وماهیت آن نیز هیپنوتیک بوده است ،گرچه واژه "هیپنوزیس" قرنها بعد بسال1842توسط برید(Braid )ابداع گردید.همه با هندوها،فاکیرها،یوگی ها،دراویش ومغان شرقی آشنا ئیم.می دانیم که این افراد ازطریق تثبیت چشم و سایر روشهای مسمری می توانستند و می توانند ازطریق ایجاد حالت کاتالپسی ،اعمال غیرعادی فیزیکی انجام دهند وبه درما ن بیماری کمک کنند. پدیده هیپنوتیزم چندین هزارسال قبل درمیان مغهای ایرانی وهم اکنون بین یوگی ها وفاکیرهای هندی دیده شده ومی شود. پاپیروسهای ابه رس(the Ebers Papyrus ) کهن ترین مکتوب درمان با هیپنوز هستند که نظریات وروشهای عملی طب مصری رادر15 قرن قبل ازمیلاد مسیح نشان می دهند.دراین پاپیروسها نوعی درمان توصیف شده که طی آن طبیب ،دستهایش راروی سر بیمارگذاشته وبا ادعای اینکه توانائیهای درمانی فوق انسانی دارد شروع به تلقین بیمارکرده وسوژه رادرمان می نموده است. فیروس حاکم مصری (King Pyrrhus of Egypt ) ، وسپاسیان فرانسیس اول شاه فرانسه ودیگر سلاطین فرانسه تا چارلزدهم باهمین شیوه درمان می نمودند. تصورمی شودکه مصریان قدیم بنیانگذار "معبد خواب" بوده اند. روحانیون مصری دراین محل بیماران خودرابکمک تلقین درمان می کرده اند.این معابد درمصرعمومیت داشت ودرسرتاسر یونان وآسیای صغیر گسترده شده بود.هیپوکرات که بعنوان پدرطب شناخته می شودو قسم نامه پزشکی وی شهره خاص وعام است، پدیده " ابتلاء جسمانی به بیماری ،ودرمان روان با چشمان بسته"راتوصیف نموده است.رومی ها درمان باخلسه راازیونانی ها فراگرفتند.درعصرامپراتوری بزرگ روم ،بسیاری ازمردان فرهیخته یونانی بعنوان برده به روم منتقل وملزم به آموزش جوانان رومی شدند.درمیان رومی ها،اسکولاپیوس( Aesculapius ) ، غالبادرد بیمارانش راباتلقین آنها به"خواب عمیق" وضربات آرام بادست درمان می نمود. در1600قبل ازمیلاد ،وونگ تای( Wong Tai) پدرطب چینی ازذکراورادهمراه باتکان دادن دست جهت درمان استفاده می کرده است. هرچند که بسیاری ازمعجزات عیسی مسیح لاجرم با هیپنوزصورت می گرفته ،اما با گسترش مسیحیت ،استفاده درمانی ازهیپنوزوخلسه ، بشدت روبه افول گذارد.زیرا این روشها ،اعمالی شیطانی خوانده می شدند ودرمان باخلسه اگرهم انجام می گرفته درخفا بوده است..درقرن ده میلادی، ابن سینا پزشک بزرگ ایرانی بیان داشته : تخیلات می تواند جسم انسان رابگونه ای دچارجرح وتعدیل کند که سبب بروزبیماری ویا بهبودی گردد.ازمیانه قرن شانزدهم تئوفراستوس پاراسلسوس (Theophrastus Paracelsus) فرضیه جدیدی برای بیماریها ارائه داد.وی معتقد بود که بسیاری ازاجرام آسمانی بخصوص ستارگان، بررفتارانسان تاثیرمی گذارند. به اعتقاد اوحتی انسانها بریکدیگرتاثیرگذارند.این عقیده امروزه نیزدر"روانشناسی رفتار" مورد بررسی قرارمی گیرد.حدود سال1600،وان هلموت ،ماکسول اسکاتلندی وسانتانلی (Santanelli )ایتالیائی ، بیانات مشابهی داشته ومبانی مانیتیسم حیوانی را که بعدها توسط مسمر(Mesmer) به شهرت رسید، برپانمودند.تقریبا می توان گفت که همه تمدنهای باستانی بگونه ای با هیپنوزآشنا بوده اند.له کرون( LeCron ) نوشته است که دربرخی ازمانتراهای هندی عهد باستان، درفرهنگ مغولها،تبتی ها و چینی هاونیزباتوصیف کامل درشعرحماسی کاله والا( Kalevala)فین ها، به هیپنوزاشاره شده است.